درود بر شما سروران که از نامداران هستید!
امروز میخواهیم به هفدهمین عضلهی ذهنی از مجموعه برنامههای موسکولوس کاریزماتیکوس بپردازیم. این عضله مربوط میشود به تعریف کردن از دیگران. ما قبلتر در رابطهبا تعارف صحبت کردیم و گفتیم که تعارف در خون ماست، همه جا همراهمان است، بیشتر اوقات درست و بعضی اوقات اشتباه است و تحتعنوان
«Persian polite» یا ادب ایرانی در جهان میشناسند، اما خب بعضی وقتها ما در این کار زیادهروی میکنیم.
امروز میخواهیم در رابطهبا تعریف کردن از دیگران صحبت کنیم. انسانهای سوپرجذاب که این عضلات ذهنی را در خودشان پرورش میدهند دقت دارند هرچیز خوب و مثبتی از ظاهر طرف مقابل یا در منش و رفتارشان دیدند در دلشان نگه نمیدارند، بلکه به زبان میآورند و میگویند. چه حسن هایی که آنها دارند و چه داستانهایی که دارند که ما در کلاس درمورد همهشان مفصل صحبت میکنیم؛ چکار کنیم و چکار نکنیم که طرف مقابل بعد از تعریفی که از او کردیم پررو نشود و موارد دیگر. اما این یک موهبتی است که نباید از خودمان بگیریم. نگوییم که اگر از او تعریف کردیم پررو میشود بلکه باید ابتدا یک سیستمهایی را در خودمان درست کنیم. بنابراین هرچیز خوب در دنیایی از بیشعوری، که خیلی افراد دیر میرسند و میگویند کلاس دارد، اگر یک نفر سروقت به شما رسید وظیفهی شماست که از او تعریف کنید و بگویید «ممنون که سروقت رسیدید. ما از این به بعد باید ساعتمون رو با شما هماهنگ بکنیم!» در دنیایی از بیشعوری که خیلی افراد بو میدهند اگر کسی خوشبو بود و دیدید بوی خوبی میدهد حتماً باید به او بگویید. چرا؟ چون خیلی وقتها او در وسط راه پیش ما میآید مییدممیبینی وو عطر نزده. پس برمیگردد به خانه و عطر میزند بعد پیش ما میآید. بنابراین تعریف کردن کار خودش را میکند. اگر از شاطر نانوایی نان خوبی گرفتید، حتماً باید تعریف کنید. چون پس از یک مدت اگر گفت «ای بابا ما اگه خمیرم بدیم دست مردم میبرن. دیگه چرا ما انقدر خودمون رو به زحمت بدیم.» حداقل شما را که در صف ببیند نان دوآتیشه بیرون میدهد. چون ازقبل از او تعریف کردید. بنابراین مراقب خودتان باشید، تا آنجایی که توانستید هرچیز خوب و مثبت و قشنگی را در مردم دیدید به آنها بگویید.
شاد باشید!