درود بر شما سروران که از نامداران هستید!
ممنون که وقت میگذارید. هجدهمین عضلهی ذهنی از مجموعه برنامههای موسکولوس کاریزماتیکوس را تقدیمتان میکنیم. خیلی از خانمها به من میگویند ما همکاران جوانی داریم که ظاهراً این عضله هنوز در آنها پرورش نیافتهاست. این آقا وارد سازمان و شرکت میشود و در همان روزهای اول شروع میکند با لفظ «جانم و عزیزم» با مردم و به عبارتی با خانمها صحبت کردن و این اصلاً خوشایند نیست. بههرحال ما تا سه بار فرحزاد و چهار بار دربند نرفتیم و خوب همدیگر را نشناختیم لزومی ندارد که فوراً بگوییم «جانم عزیزم!» یا چهبسا اگر فرهنگ سازمانی حکم میکند که ما با اسم و فامیل باشیم یا هنوز همدیگر را خوب نمیشناسیم فوراً روز اول و دوم نگوییم «راستی مریم جون این چهجوریه؟» یا «مهوش جون اون چهجوریه؟» یک مقدار باید خودمان به این مورد بپردازیم و حواسمان باشد؛ آیا در آن سازمان میتوانیم به اسم کوچک صدا کنیم یا نه.
درمورد واژهی «جان» و «عزیزم» هم واقعاً باید درموردش فکر کنیم.
مراقب خودتان باشید!