آداب اجتماعی, آداب تجارت کسب و کار, محتوا

عضلات ذهنی بخش پنجم

عضلات ذهنی

درود بر شما سروران که از نامداران هستید! تشکر می‌کنم که با مجموعه برنامه‌ی موسکولوس کاریزماتیکوس همچنان علاقه‌مند به پرورش عضلات ذهنی خودتان هستید و همراهی می‌کنید.

امروز می‌خواهم شما را با پنجمین  عضله‌ی ذهنی  آشنا کنم. ابتدای سال قول داده بودم که حدود چهل عضله‌ی ذهنی را امسال باهم کار کنیم. من به‌شخصه درگیرشان هستم و از شما هم دعوت می‌کنم با من همراه باشید.

پنجمین عضله اگر خوب در ذهنمان پرورش پیدا کند آرامش خاصی در رانندگی به ما می‌دهد. خود من همیشه می‌گفتم قوانین را انجام می‌دهم و رعایت می‌کنم و از دیگران هم همین انتظار را دارم. یعنی اگر کسی جلوی من بپیچد، راهنما نزند و لایی بکشد، تا بوق و چراغ نزنم و به او نفهمانم که «بفهم نفهم!» ولش نمی‌کنم. اما بعد متوجه شدم که من باید عمرم را بگذارم تا بخواهم یک دسته از افراد را آگاه کنم؛ اگر بشود که نمی‌شود! بنابراین من چاره‌ای ندارم جز اینکه آرامش خودم را در رانندگی حفظ کنم، مخصوصاً در کلان‌شهرهایی که قانون جنگل در رانندگی حاکم است! بنابراین از وقتی که شروع کردم به پرورش این عضله و از وقتی که نیت کردم، به یک سری مسائل هم پی بردم. اول اینکه تنها جایی که من باید از حق خودم در زندگی بگذرم در رانندگی است. اجازه بدهید همیشه مردم کارهایشان را جلو ببرند. به‌خاطر چه؟ به‌خاطر اینکه عموماً این افرادی که قوانین را زیر پا می‌گذارند چند دسته هستند. بنابراین می‌بینیم که اتفاقاً اشکالی هم ندارد. یک دسته از این افراد احتمالاً خبر ناگواری شنیده‌اند و می‌خواهند فوراً خودشان را به یک جایی برسانند. بعضی‌ها از روی خستگی خواب مانده‌اند و باید به یک جلسه‌ای برسند و به اندازه‌ی کافی استرس دارند. بعضی‌ها هستند که یک بیمار در ماشینشان دارند و باید به اورژانس برسانند. بعضی آدم‌ها هستند که باید لایی بکشند تا آخرشب بتوانند یک کیلو گوجه‌فرنگی بیشتری به خانه ببرند؛ با مسافرهایی که این‌ور و آن‌ور برده‌اند. بعضی‌ها «های» هستند، یعنی ماشین روی زمین و خودشان روی هوا! بعضی آدم‌ها هم هستند که فکر می‌کنند زرنگند و اشکالی ندارد. ما همیشه هر اتفاقی که افتاد توی این شرایط می‌گوییم «ان‌شاءلله خیره، ان‌شاءالله که استرس داره و به‌هرحال به خیر می‌گذره.» یا اینکه «بابا زرنگ!»  اشکالی ندارد بگذارید فکر کند زرنگ است! مهم این است که من آن آرامش خودم را در رانندگی داشته باشم. این به من خیلی در تهران کمک کرد و از شما هم دعوت می‌کنم به پرورش این عضله در ذهنتان بپردازید و خبرش را به من بدهید. حالا یک جاهایی این کار درد دارد. یعنی وقتی شما عضلات بدنتان را هم بخواهید پرورش بدهید باید یک دردهایی وارد بشود و اتفاقاً آنجاست که عضله رشد پیدا می‌کند. بنابراین اگر یک نفر جلوی ما پیچید، همان‌طور که دندان روی جگر می‌گذارید، چراغ و بوق نمی‌زنید، آن موقع‌هایی است که باید خوشحال باشید چون این عضله درحال رشد پیدا کردن است. به‌هرحال دیده‌اید که وقتی دوتا سگ از کنار هم رد می‌شوند سگ کوچک شروع می‌کند به پارس کردن و سگ بزرگ نگاهش می‌کند و می‌گوید «برو بابا، من به تو چی بگم آخه؟!»

به‌هرحال یک مقدار مراعات کنید. خیلی وقت‌ها هم هست که این تکنیک به شما کمک می‌کند یک عضله بیشتر رشد پیدا کند و آن این است که داخل ماشین، موقع رانندگی، به یک موزیک گوش بدهید و موزیکی را زمزمه کنید؛ موزیک موردنظرتان که در ذهن شما است. با زمزمه کردن حالتان خوب می‌شود و از آن حال‌وهوای قوانین جنگل بیرون می‌آیید.

نکته‌ی بعدی این است که اگر اشتباهی از ما سر زد، یک دفعه پیچیدیم (به‌هرحال ناخودآگاه این اتفاق می‌افتد) در این شرایط  اگر نفر پشتی بوق و چراغ زد حتماً حتماً دست بلند کنید و معذرت‌خواهی کنید. چه‌بسا حتی قبل از اینکه آن فرد چراغ بزند خودمان معذرت‌خواهی کنیم. و این کارِ خودش را می‌کند  و آب روی آتش است. خیلی وقت‌ها من شیشه‌ی اتومبیل را پایین کشیدم و معذرت‌خواهی کردم. به‌هرحال  اتفاق همیشه می‌افتد. مهم این است که اگر کسی هم به ما توی ترافیک راه داد نگوییم «خب وظیفه‌شه!» حتماً تشکر کنیم. من وقتی از خیابان فرعی به اصلی می‌روم و یک اتومبیل به من راه می‌دهد حتماً تشکر می‌کنم؛ شکر نعمت نعمتت افزون کند. به‌هرحال ادب پادشاهان است که بتوانیم از دیگران تشکر کنیم.

هرجا که هستید شاد باشید و موفق!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *